لب خاموش نمودار دل پرسخن است

کامنت ها تایید نمیشود . امانت میماند پیش خودم

پشتیبانی

بایگانی

بی گمان خداوند به آنچه انجام میدهید اگاه است

يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ
مشغول پیاده روی در خیابان هستم زوج جوانی را میبینم از روبه روی من میایند صدای خندیدنشان توجه مرا به خود جلب کرد اما در همین موقع متوجه شدم که مرد دستش در دست خانومش است و چشمانش آن طرف خیابان . در نگاه اول دیدن اینکه زوجی انقدر باهم شاد و خوشحال هستند مراهم خوشحال کرد اما با دیدن کار آن آقای محترم  ناراحت شدم چرا که وقتیکه زوج های جوانی را میبینم که با هم مشغول راه رفتن هستند ویا در مهمانی و مجالس دیگر حضور دارند اما سرشان میجنبد و به زن ها و مرد های دیگر نگاه میکنند خیلی ناراحت میشوم . از آن نگاه های با منطور نه نگاه ساده و عادی ! حال اگر دختر و پسر جوانی این کار را انجام بدهد فوقش این است که میگویم جوان هستند [ هرچند اینکار آنهارا هم موجه نمیدانم و تایید نمیکنم اما در برابر زوج هایی که زن و یا شوهر خودشان را دارند کارشان کمتر زشت است و توجیهی برای کارشان وجود دارد  ] ولی بنظرمن خیلی گناه نابخشودنی است که خودت زن یا شوهر داشته باشی اما بازهم چشمت دنبال زن و شوهر دیگران باشد . و عقیده ی شخصی من این است که  همیشه بد خودت از خوب دیگران بهتر است . پس هیچ وقت همسر خود را با شخص دیگری مقایسه نکنید .  + خداوند درحدیث قدسی میفرماید ای فرزند آدم اگر چشمت میخواهد تورا به سوی حرام ببرد من پلک هارا دراختیار تو قرار داده ام آنها را فرو ببند .++  «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِ‌هِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُ‌وجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ‌ بِمَا یَصْنَعُونَ» «[‍‌ای پیامبر!] به مردان با ایمان بگو: چشمان خود را [از نگاه حرام] فروگیرند و پاکدامنی خود را حفظ نمایند. این برای آنان پاکیزه تر است. بی گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهند آگاه است» سوره نور آیه 30 +++ درصورتیکه وقت داشتید حتما تفسیر سوره ی نور را مطالعه کنید .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۴
holy mind

کیمیا نه ؛ آقا کیمیا

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ب.ظ

باوجود این همه طرفدار پر و پاقرص کیمیا . باید عرض کنم اصلا از شخصیت هایی مثل کیمیا خوشم نمیآید .انسان های خود رای و خود خواهی که فکر میکنند عقل کل هستند و تمام تصمیم هایشان براساس احساس است نه عقل . و این تصمیمات احساسی باعث لطمه زدن به اطرافیانش میشود .انسان هایی که زود رنگ عوض میکنند و فقط در جایی که منافع شخصیشان وجود دارد حضور پیدا میکنند.نمیدانم شماهم مثل من بادیدن این سریال حرص میخورید یا نه ؟! ولی من واقعا از دست کارهایش حرص میخورم .و نمیدانم چراانقدصدا و سیما قصد دارد از ایشان یک اسطوره بسازد در حالی که اصلا اینطور نیست !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۴
holy mind

صلا انتظار نداشتم که به همین زودی مشکل بزرگی که حسابی ذهنم را به خودش درگیر کرده بود و باعث نگرانی و اضطراب من شده بود ، اینگونه راحت و بی دغدغه حل شود . و باخیال راحت بتوانم به امتحاناتم برسم  خدایا بابت همه چیز ازتو ممنونم . اصلا بگذار مثل همیشه راحت باتو صحبت کنم  و به زبان خودم بگویم خدایا نوکرتم دربست  

 

 + کار خوبه خدا درستش کنه ، سطان محمود خ*ر کیه ؟! 

 

++ امروز ان شاالله عازم خوابگاه هستم . مدتی نیستم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۲۰:۲۵
holy mind

تنها یک دهه هفتادی میفهمد

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ
این عکس متحرک مرا آنقدر متحیر و محسور کرد که گفتم با شما به اشتراک بگذارم. معنای ِ این صحنه ی ِ ناب را فقط و فقط یک دهه هفتادی می داند. کسیکه صبح ِ خیلی زود و قبل از بیدار شدن همه جلوی تلویزیون 21 اینچ قدیمی نشسته باشد، با نهایت آرامش و بدون ایجاد صدا که نکند برادر و یاخواهرش بیدارشوند دستگاه را روشن کرده و صدای تلویزیون را به صفر رسانده باشد و چند ساعتی از صبح جمعه را در جهانی دیگر غرق شود. فقط یک دهه هفتادی می داند این دستگاههای کوچک و اکنون بی ارزش چقدر پربها و خواستنی هستند. و در نهایت، تنها یک دهه هفتادی می داند که این نورپردازی، این سبک نشستن بر روی زمین و آن سرشانه های باریک و کمی لرزان چه معنایی دارد .  + برای شفای این بیمار هم  همگی 3 صلوات محمدی ختم کنید . خدایا  کامنت اشتباهی ندیده بودم که دیدم . وبلاگ مرا دربین وبلاگ های بروز شده دیده و کامنت دری وری اش را ارسال کرده . خدایا به خودت پناه میبرم از شر شیطان های انسان نما در ابن فضای گند مجازی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۰:۱۳
holy mind

میخواهم کمی احمق شوم

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ب.ظ
تصمیم گرفتم احمق باشم . یعنی احمق بودم.اما حالا بیشتر.خیلی بیشتر از قبل سرم را تا ته ارواره هایم توی برفی فرو کنم که این روزها حسابی منتظر باریدنش هستم.راستش احمق بودن خوب است.مجبور نیستی 5 حس اصلی را داشته باشی.می توانی هر وقت دلت خواست نشنوی احساس نکنی درک نکنی و نبینی.وقتی احمق باشی مجبور نیستی همه ی نگاه های سنگین را بفهمی.احمق "بودن" کار جالبیست اما احمق "ماندن"کار متفکرانه .می توانی تا دلت خواست کلمه هایی مثل نخاصطن را با هر املایی که خواستی بنویسی.اخرش می ایند می گویند:-بابا طرف احمقه نمیفهمه بذار دلش خوش باشه طفلی.یک احمق می تواند دلش را تا هر وقت خواست به همه ی چیزهای احمقانه خوش کند.خوردن بستنی با سس شکلات توی خیابان .از شکم اویزان ماندن روی پنجره ی اتاقت و ...از ان لحظه که تصمیم به" احمق ماندن" می گیری مراحل صدگانه ای جلویت رژه می رود که می فهمی رستم هم اگر بود و میدید داری چه کار می کنی جلویت لنگ می انداخت.برای احمق ماندن لازم است برای هرچه که می شنوی سر تایید تکان بدهی و به به و چه چه راه بیاندازی.اما مزایایی هم دارد.مثلا اگر یک جا حرفی را اشتباهی بزنی طرف خودش را نمی کشد تا اشتباه ریزت را توی جمع الم کند و ثابت کند که خیلی بلد است احمق ماندن خوب است به شرطی که تحمل داشته باشی هرچه که بگویند را تحمل کنی و بعد با صدای بلند قاه قاه بخندی.دوست دارم انقدر بازیگر خوبی بشوم که احمق بودن جزئی از زندگی ام شود.احمق که باشی می توانی عقب عقب توی خیابان راه بروی.دیگر مجبور نیستی به کسی بگویی چرا بلند بلند فکر می کنی.احمق بودن مثل این می ماند که تو سرت را توی بالشتت فرو ببری.چشم هایت را ببندی.صدای موسیقی مورد علاقه ی  توی گوشت را بلند کنی. پایت را روی پایت بیاندازی و با ارامش با بلندترین صدایی که می توانی نسکافه ی توی دستت را هورت بکشی. خلاصه بگویم احمق بودن خیلی خوب است کاش احمق بودم + برای خوشبختی و رسیدن به اهداف باید گاهی احمق بود : )
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۹
holy mind

دلتنگم و با هیچ کسی میل سخنم نیست

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ
از روزی که خودم را شناختم و بیاد دارم همانند آدم بزرگ ها رفتار کردم .همیشه  پیرزن درونم فعال بود و کودک درونم خواب بود و  این اصلا خوب نیست .کلا دختر بزرگ خانواده بودن خوب نیست . اصلا رشته ی مشاوره هم خوب نیست چراکه همه از تو توقع دارند و تو نباید از کسی توقع داشته باشی اینکه اینجا هم نتوانی حرفت را بزنی  هم اصلا خوب نیستکلا این روزها هیچ چیز خوب نیست  + سرم درد میکند ژلوفن لازم شدیم . ++ دعا کنیدبا انتقالی ام موافقت شود و ترم بعد دانشگاه شهرخودم باشم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۹
holy mind

اندکی تامل کافیست

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ب.ظ
مراسم ها ، جشن ها و  سنت ها و آیین های زیبایی همیشه در فرهنگ غنی ما ایرانیان وجود دارد اما امروزه تمام این مراسم ها و فرهنگ ها زیبایی خاص خود را از دست داده و فلسفه ی وجودیشان کلا به فنا رفته است و و دیگر ان دلچسبی و دلنشینی سابق را ندارد خصوصا برای آقایان ! چرا که  وسیله ای شده برای اسراف و خرج های زیادی و فخر فروشی خانوم ها به یکدیگر . مثلا همین شب یلدا یا شب چله ی خودمان را مثال بزنم حدود 15 روزی است که من تبلیغات مختلف درمورد این شب را میبینم از آجیل شب یلدا رسید تا حراج زمستانه تا شب یلدا . و حتی تخفیف 50 % ایرانسل بابت خرید سیم کارت به مناسبت شب یلدا . ولی همیشه این سوال در ذهن من ایجاد شده که آیا یک دقیقه بیشتر این همه دردسر و بیا و برو و خرج را دارد؟مگر شب یلدا هم مثل دیگر شب ها نیست ؟ چه تفاوتی دارد ؟ چرا باید این شب را که بیشتر هدفش صله ی رحم و دور همی های خانوادگی است با این کارها دیگر زیبایی قبل را نداشته باشد و حس خوبی که قبل تر ها به ما منتقل میکرد را منتقل نکند ؟  فقط بخاطر اینکه دراین شب با سفره ی شب یلدا دهان تمام فامیل را ببندیم که بععععله من خوش سلیقه هستم ؟ یااینکه چشم فلانی با دیدن سفره و تجملات و دیزاینش  در بیاید و دل ما خنک شود ؟ یا فلان تعداد لایک پای عکس سفره شب یلدایمان  خورده شود ؟ چرا بفکر هزاران کودکی نیستیم که در همین شب سر گرسنه بر بالین میگذارند و بادیدن خرید های مردم و تبلیغات تلویزیون دلشان اب میشود . یا اینکه چرا فقط بفکر خودمان هستیم و بفکر آن پدری نیستیم که جیبش خالی است و توانایی خریدن حتی یک قلم از خرید هارا ندارد ؟ کجاست سعدی که ببیند این روزها  بنی ادم دیگر اعضای یک دیگر نیستند بلکه عذاب یکدیگرند !؟ همه ی ما ادم ها در طول عمرمان دین هایی بر گردن میفتد  که تا روز قیامت از آن ها مطلع نیستیم  همینکه ما با عکس با تعریفی دل کسی را اب کنیم خودش دینی است بر گردن ما که خود ما هم متوجه این قصیه نیستیم . ممکن است که کسی عکسمان را لایک کند ولی لایکش با آه باشد آن وقت مقصر کیست ؟ باور کنید این شب ها و جشن ها را هم میتوان به طور ساده تری برگزار کرد و نیازی به این همه اسراف و تجمل نیست همینکه با خانواده دور هم با دل خوش و تن سالم  بنشینید و در کنارهم احساس ارامش و خوشبختی کنید از تمام این خرج ها و مسایل بهتر و برتر است. چرا که بنطر من این شب ها و آیین ها همین هدف را هم دارند و این ما هستیم که متاسفانه در انها دست بردیم و زیبایی اش را ازبین بردیم . بیاید از همین شب یلدای امسالمان شروع کنیم . و تغییری در خودمان ایجاد کنیم . و حتی دیگران راهم تشویق کنیم که این شب را ساده تر برگزار کنند چراکه جلوی ضرر را هروقت بگیری منفعت است . + زندگیتان پر ازلبخند خدا و همینطور پیشاپیش شب یلدای همگی مبارک : )
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۰
holy mind

حال من خوب است ، خوب خوب

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ
خوب‌اند این روزهایی که بوی عوض‌ شدنِ فصل را می‌دهند؛ بوی تغییر، بوی حال و هوای تازه. بوی امید. روزهایی که نوید می‌دهند در راه بودنِ ‌آن‌فصلی را که تو دوستش داری. روزهای نزدیک به زمستان ، روزهای انتظارِ سپید. خوب‌اند این روزهـا، درست وقتی از راه می‌رسند که بدجوری بخواهیشان، درست وقتی می‌رسند که هوای‌تکراری و دلگیر پاییز دلت را زده باشد تا آستانه‌ی سَر ریـز شدن و هوای تازه بخواهد دل‌َت. درست زمانی سرمیرسد که کارهایت مثل کلاف کاموایی درهم پیچیده باشد و هرکاری که میکنی گره هایش ازهم باز نمیشود واز هرطرف که کارهارا درست میکنی از طرف دیگری خراب میشود و باز روز از نو روزی از نو ! اما بااین اوصاف بازهم خوب است که این حال و هوا درست سر بزنگاه پیدایش می‌شود ، درست مثلِ بچه‌ی کوچکی که می‌خواهد حواسِ تو را از هرچیزِ دیگر پرت کند به خودش، که ببینی‌اش، که از دیدنش خوشحال شوی! خوب‌اند این تغییرها؛ بخصوص که روزهای نزدیکِ زمستان باشند. خوب‌اند، انگار که میخواهند به تو بگویند که حـالِ تو هم دارد عوض می‌شود؛ اگر خوب است بـ‌هتر می‌شود، و اگر که نیست، خـوب می‌شود. همچنان من امیدوارم که با تغییر فصل حال دل من هم تعییر کند . و روز های خوب در انتظار باشد چرا که این روزها خستم و گرفته اما در برخورد با همه دروغ گفتن را خوب یاد گرفته ام و میگویم حال من خوب است خوب خوب !+ مچ دستم به شدت درد میکند و حسابی بااین شرایط قوز بالاقوز شده !!++ کاش میشد که بلاگفا هم مثل میهن بلاگ گزینه ی خارج کردن از دسترس را داشت و من میتوانستم وبلاگم را از دسترس خارج کنم .+++ حس درس خواندن نیست . بخوابم بهتر است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۱۹
holy mind

غبار غم برود حال خوش شود

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ
تقویم را در دستم میگیرم صفحاتش را نگاه میکنم و بلند میپرسم امروز چندم بود؟بعد همه جواب میدهند 19 آذر . دستم را بلند میکنم و سرم را میخارانم و باخودم میگویم چه زود گذشت !طوری که خواهرم میگوید : چیزی گفتی ؟و من هم تند تند میگوییم نه نه !و بعد هم کمی فکر میکنم و حرفم را پس میگیرم و باخودم میگویم که کجا زود گذشت ؟یادت نیست که چه زورهایی را پشت سر گذاشتی؟ روزهایی که گاهی اوقات یک دقیقه اش برایت به اندازه ی یک سال گذشت . مخصوصا تابستانش که واقعا امیدوارم که دیگر هیچوقت برایم تکرار نشود و یااینکه شروع ترم جدیدت چطور بود ؟ با چه حال و روزی دانشگاه رفتی ؟ باخودم فکر کردم و گفتم  اگر الان یک میکروفون جلوی من بگیرند و بپرسند امسال تا به امروز چطور بود؟ بعد از سلام و تشکر از برنامه ی خوبشان  حتما میگفتم افتضاح! البته اگر بخواهم دقیق تر توضیح بدهم باید خدمتشان عرض کنم که امسال تا به اینجایش کلأ سال بی ادب ِ زشتی بوده است و احتمالأ چون درست در لحظه ی سال تحویل من یاد یک چیزهایی افتادم که باعث شد دلم از آن بالا بیفتد پایین و تالاپ صدا بدهد و بشکند و لبه های تیزش برود توی مَشک ِ اشکم و مَشکم پاره شود و گریه ام بگیرد لذا من از همان اول سال تبدیل شدم به یک دختر گریه ئو که راه به راه می تواند برود بنشیند توی اتاقش و در را روی جمیع مسلمین و مسلمات ببندد و تا نزدیک مرزهای دست نیافتنی سبک شدن ، های های خفه ی خودش را ادامه بدهد و فین فین کند . آنهم در مواردی که کسی اشکش را نبیند چونکه این دخترک بسی بیشترازبسی مغرور است و تابه حال اشکش را کسی ندیده  و نمیخواهد که کسی را ناراحت کند  به این ترتیب گاهی اوقات این دلگرفتگی ات کار را به جایی برساند که دست از امیدواری ام بردارم و رویاهایم را دود کنم و با دودش به آسمان خبر بدهم که من در جزیره ی ناخوشی ها گیر افتاده ام . کاری کرد که من یکهو به خودم بیایم و ببینم مثل ماشینی که فقط چند دقیقه جلوی تابلوی پارک ممنوع پارک شده است ، تا برگشتن صاحبم پنچر شده ام! امابهرحال  امیدوارم هر چه زودتر این روز ها برود آنجا که عرب نی انداخت .  و روز های خوب در انتظار خودم و خانواده ام باشد چونکه این روز ها حسابی شورش را دراورده و از گیس سفید من خجالت نمیکشد و حسابی حالم را میگیرد .   + چند روز پیش دوستم  از من پرسیدو گفت راااااسی یه دآنشجومعلم  برنامه ات برای ادامه ی روزگارت چیست ؟ پرسیدم چرا ؟ گفت خوب بگو نفس عمیقی کشیدم ، آرام و شمرده گفتم : خوب بودن . چراکه عقیده ام این است خوب که باشی ، خوب بودنت همه چیز را درست می کند. خوب بودن را برایتان آرزو مندم  : )
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۱۶
holy mind

عنوان ندارد

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ
ین روزها احساس تغییر را به خوبی میتوانم در خودم ببینم آنهم از نوع منفیش .  اما بیشترازآنکه احساس تغییر میکنم احساس حیرت و نارضایتی ازخودم را دارم . ازخودم و کارهایم راضی نیستم . و تنها چیزی که تا به حال مرا سرپانگه داشته امید و توکل به خداست . اگر توکل نبود اوضاع من بیشترازاینها  قمر در عقرب بود . دلم گرفته بود تصمیم گرفتم که سری به کلبه ی مجازی ام بزنم . کامنت ها و احوال پرسی هایتان مرا شرمنده ی خودتان کرد. هلیا ، بانو ، زهرام ، مهربان و دیگر دوستان عزیز ازاینکه ناراحتتان کردم معذرت میخواهم . خوشحالم که خواهران گلی مثل شما دارم .  از شما میخواهم که برای حال دلم دعا کنید .خیلی حرف ها دارم ولی بقول امروزیا بیخی +رحلت رسول اکرم و امام حسن مجتبی علبه السلام و امام رضا علبه السلام را خدمت همگی تسلیت میگویم . التماس دعا ++ در این روزهای عزیز دعای برای شفای بیماران را هم فراموش نکنید +++ جلبک خاتون کجایی ؟!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۱۵
holy mind
http://online.1abzar.com/user.php?admin=39542&ref=http://http://nemodar.blog.ir/

پشتیبانی

​ ​