لب خاموش نمودار دل پرسخن است

کامنت ها تایید نمیشود . امانت میماند پیش خودم

پشتیبانی

بایگانی

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

چوخوش گفتند عرفا و فروید و دوستان

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ
ر بحث روانکاوی و تداعی آزاد جناب فروید متوجه میشوی که ، فروید می نالد از اینکه گاهی اوقات مریض هایی می آیند به مطبش و او بعنوان روانکاو وقتی طرف را روانکاوی می کند و می گوید در روان شما اینطور چیزی است و به همین علت آنطور رفتار می کنید. طرف می زند زیر داد و بیداد یا قهر می کند یا با سکوت خودش را می زند به آن راه یا در هزارتوی زبان گرفتارتان می کند و الخ اما اینکه می نالید فروید از این جهت بود که طرف می آمد برای درمان شدن یا کشف حقیقت اما بعد از حقیقت فرار می کرد و این یعنی فرار از درمان اخیرا به این نتیجه رسیده ام که در روابط اجتماعی باید آدم ها را به دو دسته تقسیم کرد. آن ها که همکاری می کنند و آن ها که همکاری نمی کنند. مثلا اگر من به خودخواهی متهم شوم قطعا به قبایم برمی خورد اما اگر روزی 2 مرتبه از افراد مختلف این را بشنوم باید همکاری کنم چون به نفع خودم است. ترم اول کلاس های حوزه که بودم ، یکی از استادان که استاد بودن و استاد خطاب کردنش الحق و الانصاف لایقش بود گفت : بسیاری از عرفای ما عقیده دارند که حقیقت نقطه ای است که آن نقطه مرکز یک دایره است. و هر یک از ما نقطه ای بر محیط این دایره هستیم. پس هر یک از ما به حقیقت از جای خودمان نگاه می کنیم. باتوجه به این صحبت استاد بنظرمن یک طریقتی(راهی - صراطی) هم هست که وقتی ما می گوییم طرف به هیچ صراطی هم مستقیم نیست همین را می گوییم منظوراین است طرف حقیقت را باهر زاویه و مکانی نشانش دهی اما باز حقیقت را نمیبیند و گاهی اوقات هم میبند اما خودرا به ندیدن میزند که این شخص شخیص مصداق بارز همان کسی که خود را به خواب زده و نمیشود بیدارش کرد میشود . این صراط هم شعاعی است از این دایره (شاخص) که گاهی باید رسید به آن نقطه ای روی محیط دایره که این صراط از آنجا شروع می شود. این یعنی همان همکاری کردن یعنی عزیز من یک لحظه تکانی به خودت بده یک لحظه بیا با هم از یک جای دیگر شروع کنیم . ولی بقول دوستم آمااااااااا افسوس از دور زدن و دور زدن و افسوس بیشتر از تنها ماندن که حاصل فرار کردن است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۷
holy mind

من هم یک نانوا هستم

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ق.ظ
حالت اول :نانوایی نانش خمیر است ؛ایمانش خمیرتر!حالت دوم :نانوایی عقیده دارد :«هرچه در آن نان است،مصلحت نیز همان است،همان.»حالت سوم :نانوایی برای خود قصری ساخت؛اما بی‌نوایی نانش آجر شد!حالت چهارم :بی‌نوایی جویی نان می‌خواست؛ نانوایی به او گندم داد.خالت پنجم :نانوایی نانش سوخته بود که بدست خلق الله داد ؛ ایمانش هم سوخته بود!حالت ششم :نانوایی چند لقمه نان که فروخت،مصلحت دیدایمانش راهم ......حالت هفتم :بی نوایی گندم کاشت؛ اما نانوایی وقت درو زمینش را کلا برداشت!نانوا، هر کسی می‌تواند باشد. هر کسی که به طریقی، نان مردم دست او است. هر کسی که سهمی در اقتصاد مملکت دارد و نقشی بازی می‌کند. نانوا می‌تواند وزیر باشد، نماینده‌ی مجلس. یا قاضی باشد و پلیس، یا دزد باشد و راه‌زن. می‌تواند کارخانه‌دار باشد،معلم باشد،مهندس باشد یا اصلن می‌توان همین بقال سر کوچه مان باشد نانوا میتواند پدری نان‌آور باشد، یا آقازاده‌اش، زن باشد یا مرد. شاید من باشم، شاید شما...!اما کدام حالت باشیم شرط است.کم کار، کم تخصص ، بی اهمیت ،دزد ، بی مسئولیت  و یا مسیولیت پذیر، متعهد و ... نانوا میتواند نان آجر کند نانوا میتواند نان به مردم بدهد . + این مطلب را خیلی وقت پیش در یک وبلاگ خواندم و خلاصه ای از آنچه درذهنم مانده بود نوشتم .اما متاسفانه هرچقدر به دنبال ادرس وبلاگ یا نام وبلاگ گشتم پبدا نکردم .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۴:۴۰
holy mind

جانا که سخن اززبان مامیگویی

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۹ ق.ظ
چه خوش است راز گفتن ، به حریف نکته سنجی.. که سخن نگفته باشی ، به سخن رسیده باشد !{ بیدل دهلوی }
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۴:۳۹
holy mind
http://online.1abzar.com/user.php?admin=39542&ref=http://http://nemodar.blog.ir/

پشتیبانی

​ ​