بس کنید خاله زنک بازی هایتان را

مهمان : ما بریم دیگه ؟ رفع زحمت کنیم
میزبان : نه کجا ؟ تشریف داشته باشین ، شام باشیم در خدمتتون
مهمان: نه خواهش می کنم به قدر کافی مزاحم شدیم
میزبان: نه این چه حرفیه حالا چند ساعت دیگه باشین ، اصلا شب بمونید جا هست که ، یک شب هم بد بگذرونید
مهمان: نه...
چند ساعت بعد
مهمان : پاشو همسر گرامی واقعا دیگه دیر شد ، خیلی خوشحال شدیم
میزبان : ولی این طوری نمیشه ها ، عجله دارید مگه؟ خونتون که فرار نمی کنه!
چند دقیقه بعد از خدا حافظی و رفتن مهمان
میزبان: خب چند دقیقه زودتر بلند می شدید ، شاید مردم کار و زندگی دارن ، اصلا کی بعد از عید میره عید دیدنی؟!! مردم هم درک و فهم ندارن بخدا


+ چرا تعارف می کنیم؟

++ بهتر است همیشه صادق باشیم این طوری نه به خودمان ظلم می کنیم و نه به مخاطب از خدا بی خبرمان.

به یک اتفاق خوب نیازمندیم

یک روز

تاک بودم و مست !

یک روز
بید بودم و مجنون ...

اما اینبار خواهش می‌کنم
مرا قاصدک بیافرین!

آدم ها
خیلی وقت است
که به خبر های خوب محتاجند...

حسین متولیان

 

+ به یک اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندیم 

مولانای جان

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

مولانا 

بودن یا نبودن مسله این است

میبینی پیاز هم چقدر گران شد؟!

نه، کی گفته؟! همین قیمت واقعی اش است، همه عادت کرده اند همه چیز را مفت و آن هم زیاد دم دستشان داشته باشند،

مثلا همین پیاز باید گران باشد که همه یکی دوتا بیشتر نخورند و در غذاهایشان نریزند

 برای چه باید مُشت مُشت در غذای همه پر از پیاز باشد؟

نصف این پیاز ها هم که میخوریم جذب بدن نمیشود همه اش دفع میشود پس بهتر است کمتر خورد.

اینها را کاملا جدی می گفت، بعد هم استدلال کرد که:

همین آب و برق و گاز که گران کردند، دیگر اسراف نمیشود وگرنه ما ایرانی ها دوست داریم اسراف کنیم!

بعد یک تکانی به آن هیکلش داد و گفت:

مثلا من ، یک کیلو موز را در ده ثانیه میخورم ، اگر گران باشد خب نمیخورم ، بعد هم شروع کرد بلند بلند خندیدن

پیاز را باید به نرخ دلار بفروشند 

فقط نگاهش کردم چون بعضیها همه چیز را فقط با جیب و توان خودشان می سنجند

موضوع پیاز و موز و این حرفها نیست موضوع رفاه عمومی مردم متوسط به پایین است که دارد از بین میرود،

مطمئنم هرچقدر هم توضیح میدادم نمی فهمید، فقط گفتم: همه اوضاعشان مثل شما نیست و جمع را ترک کردم.


+ این روزها خوب دارد همه چیز به ریشمان میخندد

++ دستم میسوزد ، خوابم نمیبرد

لطفا جو گیر نباشید

بزنطی از علمای معروف هم عصر امام رضا ع است ، روزی امام مرکب شخصی خود را برای او فرستاد و دعوتش کرد . موقع خواب ، بستر شخصی خود را برای او پهن کرد . بزنطی خوشش آمد و فکر کرد فقط او هست که چنین مرتبه ای دارد . امام فرمود: اگر من به وظیفه خود عمل کردم ، کسی جزء کمالات خودش حساب نکند . ما گاهی جوگیر میشویم تا به ما قلم و تریبونی میدهند ، تا فضایی میدهند که چند کلمه حرف بزنیم، و یا اجازه میدهیم کسی حرفش را بزند ،و یا تا چند نفر از ما تعریف میکنند ، چنان مفتون شخصیت خود میشویم و خود را گم میکنیم که انگار فقط ماییم که میفهمیم و باقی همه عوامند . 

 

+ ما گاهی نیز باید خوبی کنیم ؛ خوبی هایی که وظیفه ی ماست .فارغ از آنچه دیگران تصور و برداشت کنند.