کفش های تق تقی و پیراهن گل گلی
سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ
15 ، 16 سال پیش وقتی که من به مهدکودک میرفتم همیشه لباسم فرم خاصی را داشت . هیچ وقت دلم نمیخواست که لباسی بپوشم که کثیف باشد و یااینکه قدیمی باشد . دوست داشتم چیزی را بپوشم که با بقیه لباس ها فرق داشته باشد. همیشه هم تنها یک مدل خاص لباس میپوشیدم که فقط مادر گرآم لطف میکردند و رنگ لباس را عوض میکردند و یااینکه مدل آستین یا یقه را مدل دیگری برش میزد و میدوخت تا که بلکه تنوعی باشد ولی خب من فقط دوست داشتم که همیشه پیراهن بپوشم . پیراهن گل گلی با یقه ی گرد ساده که دور کمرش یک کمربند ساده ی پهن باشد که آنرا پایپونی از پشت گره بزنم و ساق شلواری سفید و کفش های تق تقی بپوشم مو هایم را هم خرگوشی یا دم اسبی میبستم و گاهی هم که الناز [ همبازی بچگی هایم ] موهایش را میبافت من هم میبافتم و کلی دعوا برسر اینکه که موهای کداممان بلند تر است بازی را تمام میکردیم .حتی آن موقع یکبار به سرم زد که با بیگودی موهایم را فر کنم و این کار راهم کردم انقدی به مادرم پیله کردم که بیگودی بخر بیگودی بخر که بلاخره خریدند و موهایم را فرکردم و بسیار از کارم راضی بودم .خلاصه این علاقه بنده به پیراهن گل گلی و کوتاه به حدی بود که پول هایم را جمع میکردم و وقتی 350 تومان میشد بدو بدو به سمت مغازه ی خآنوم شهبازی میرفتم و ساق شلواری را میخریدم و برمیگشتم و مادرم هم میگفت باز توکه ساق شلواری خریدی آخر من چکار کنم از دست تو دختر؟! و من هم شانه ای بالا مینداختم و بدو به سمت اتاقم میرفتم و خیلی خوشحال اماده میشدم تاکه پدرم آمد بروم و لباس جدیدم را به او نشان دهم چونکه اینکار همیشه باعث میشد پدرمان دست به جیب شود و 500 تومانی به من بدهد و من هم خرج قر و فر خودم میکردم .و هر وقت هم لباس جدیدی میپوشیدم نقش معلم را بازی میکردم ، نقش معلم را هم که بازی میکردم ، باهمان لباس ها مقنعه ی بلند مادرم را میپوشیدم و شروع به درس دادن میکردم و نهایت حجاب من بود : دی امروز عکس های کودکی ام را دیدم دلم برای کودکی ام تنگ شد . یه لحظه دوست داشتم که برگردم به همان موقع که تنها دغدغه ی زندگی ام کفش تق تقی و پیراهن گل گلی بود .اما چاره چیست که هیچگاه زمان به عقب برنمیگردد.