لب خاموش نمودار دل پرسخن است

کامنت ها تایید نمیشود . امانت میماند پیش خودم

پشتیبانی

بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

چه میشود ؟

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۹ ب.ظ

چقدر خود ما، به زمین خوردیم... زانویمان زخم شد، دردمان آمد و دل‌مان خواست بلندبلند وسط خیابان گریه کنیم و به آسفالت داغ بدوبیراه بگوییم اما مدام کنار گوش‌مان گفتند گریه ندارد که... چیزی نشده.... بزرگ شدی
وما هم باورمان شد که شاید واقعا چیزی نیست و ما شلوغش کرده‌ایم! یادمان ندادند آنجا که لازم است باید شلوغش کنیم... باید اشک بریزیم، بغض کنیم و حرف‌های تلنبار شدن دل‌مان را بی‌وقفه به زبان بیاوریم.و هرجا که لازم است سکوت کنیم . اصلا اگر قرار باشد که همیشه مثل قهرمان‌های بدون درد بازی کنیم، پس نقش این همه غم و غصه در عالم کائنات چه می‌شود!؟
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۹
holy mind

و تماااااااام

پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۱ ب.ظ
عکس فارغ التحصیلی این خانم 140 هزار لایک خورد
به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست 
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۱
holy mind

لب خاموش 4 ساله شد :)

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۶ ق.ظ

تیر ماه چند سالی است که برایم یاداور خاطرات شیرین مختلفی است . دقیقا 4 سال پیش درچنین روزی بود که من کنکور را برای اولین بار تجربه کردم . و بیماری من دراین روز (البته یک ماه قبل آن ) هم خاطرات جالبی را برای من ثبت کردند . صبح روز شنبه 8 تیر 92 بود که به همراه برادرم راهی محل آزمون شدیم . شب قبل از خواب وسایل لازم را آماده کرده بودم و صبح با طمانینه و فراغ بال ناشتایی میل کردندی و به محل آزمون عزیمت کردندی . وقتی به دانشگاه رسیدم دوستم را دیدم که درآن زمان ایشان در دوران همچون عسل نامزدی قرار داشتند و به طور کلی دور درس خواندن و کنکور را کاملا خط کشیده بود و کاملا از چهره ی بشاش و لپ گل انداخته اش مشخص بود که صرفا برای حضور حداکثری درآنجا حضور دارد . شاید هم به خاطر ساندیسش که شربت شهادت برای من بود حضور به هم رسانیده بود . بعد از خوش بشی کوتاه متوجه شدم دوست عزیزمان نگران و مضطرب است . علت را جویا شدیم و فهمیدیم که هیچ گونه وسیله ای اعم از مداد ، پاک کن ، تراش به همراه خود ندارد . پرسیدم : الحمدالله کارت ورود به جلسه داری ؟ لبخند پیروزمندانه ای زد و گفت پ ن پ فقط تو داری :/ جای شکر داشت که چنین چیزی را فراموش نکرده بود . پرسیدم : حالا میخوای چیکار کنی ؟ ده دقیقه دیگه درب سالن رو میبندن . گفت : نمیدانم و خیلی خونسرد به چشمان من زل زده بود . دیدم صبر کردن جایز نیست در اقدامی خدا پسندانه مدادم را شکستم و از وسط به دو نیم مساوی تقسیم کردم . پاک کن عزیز تر از جانش هم به این سرنوشت شوم دچار گردید . مداد و پاک کن را به او دادم . و با یکدیگر راهی جلسه ی امتحان شدیم . بعد از جلسه ی کنکور به منزل مراجعه نمودم و خوش حال و مسرور که از دست غول کنکور راحت شده بودم ، خودم را دعوت به خوابی به سان خواب خرس دعوت کردم و تا ساعت 6 عصر باخیال راحت خوابیدم ، پس از بیدار شدن چون از بیکاری رنج میبردم ، تصمیم گرفتم که وبلاگی را برای چندمین بار ایجاد کنم و اینگونه شد که تولد وبلاگ عزیزمان با کنکورمان مصادف شد و مااین را به فال نبک میگیریم . و از همین تربیون تولد وبلاگم را به خودم و شما تبریک و تهنیت عرض میکنم ، و از اینکه درابن مدت به سبب همین وبلاگ ساده توانستم دوستان خوب و مهربانی همچون شما عزیزان پیدا کنم ، خوشحالم . دوستان گلی که خاطرات خوب و بیاد ماندنی بسیاری را برای من رقم زدید . ممنونم از همراهی همگی . :)

پ . ن :  خوشبختانه بنده همان سال اول کنکور را قبول شدم و الان دانشجوی ترم آخر رشته ی مشاوره و راهنمایی هستم و خدارا بسیار شاکرم که تااتمام این دوره ی سخت و جان فرسا تنها چند روزی فرصت باقیست . اما دوست عزیزمان ازدواج کرد و بعد از آن سه نفر شدند و دور درس خواندن را خط کشید و عملا بااین کارش تمام هدف های من از دادن نیمی از مداد و پاک کنم به او را زیر سوال برد 

 نتیجه ی اخلاقی :  هیچ وقت در دوران کنکور عاشق نشوید 

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۶
holy mind

(ctrl+z)

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۹ ق.ظ

امروز مشغول تایپ کردن و انجام کارهای کامپیوتری بودم که دربین این کارها مجبور به استفاده از(ctrl+z)  شدم . باخودم گفنم ای کاش زندگی ما هم (ctrl+z) داشت، هر وقت می‌دیدیم اشتباه کردیم خیلی راحت به حالت قبلی بر می‌گشتیم، اصلاح می‌کردیم، جبران می‌کردیم و ... و هر وقت مطمئن شدیم دیگر خطائی در کار ما نیست با (ctrl+s) آن را ذخیره و همان راه را ادامه می‌دادیم.اما حالا که نگاه می‌کنم می‌بینم خدا چیزهای با ارزش‌تر از (ctrl+z) در وجودمان قرار داده، چیزهایی مثل وجدان، تأمل، عاطفه، دقت، صبر، ظرافت، خود نگهداری، شجاعت ، عشق و ... چیزهایی که اگر هر کدامشان را به موقع بکار بگیریم دیگر جایی برای کنترل ز ِد باقی نمی‌ماند..

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۶ ، ۰۶:۵۹
holy mind
http://online.1abzar.com/user.php?admin=39542&ref=http://http://nemodar.blog.ir/

پشتیبانی

​ ​