لب خاموش نمودار دل پرسخن است

کامنت ها تایید نمیشود . امانت میماند پیش خودم

پشتیبانی

بایگانی

Her

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۳۱ ق.ظ

امشب  هم  با وجود سرگرمی هایی که این مدت برای خودم دست و پا کرده ام  و همینطور پیاده روی زیاد و باشگاه و ...  باز هم بی خوابی به سرم زد و نمیدانستم که دیگر چکار کنم تا بتوانم ارام بخوابم . کلافه و مستاصل از این پهلو به پهلوی دیگر میشدم . چراغ مطالعه ی روی میزم را روشن کردم. حتی کتاب خواندن هم باعث نشد که خواب به چشمان من بیاید . چشمم به دفترچه ی یادداشتم میفتد .  لیست کارهای امروزم را نگاه میکنم. و میبینم که کارهای زیادی برای امروز هست که باید انجام بدهم. برنامه ریزی میکنم و به خود تشری میزنم که دیگر بخواب . فردا باید سرکار بری . و چشمانم را میبندم . اما فایده ای ندارد . ساعت از ٢ نصفه شب هم گذشته . گوشی ام را چک میکنم . همه محتوای گوشی ام برایم تکراری است .  آلارام بیدار باش ٧ صبح را مجددا چک میکنم. و دست آخر تصمیم میگیرم برای بار چندم فیلم Her را ببینم . چون که دیدن صحنه های مختلف این فیلم و زندگی روزمره ی تئودور همیشه برای من جالب و قابل توجه  بود و هنوز هم هست. شاید به همین دلیل است که از بین تمامی فیلم های ندیده ، مشغول دیدن فیلم چندبار دیده شده میشوم. این سبک زندگی شاید از نظر خیلی از افراد ، غیر طبیعی بنظر برسد اما به این وضعیّتِ انسان در جهان تنهاییِ اگزیستانسیال گفته می‌ شود. و هیچ هم غیر طبیعی نیست . درست نوعی از تنهایی که در عمیق‌ ترین لایه ‌های وجودی قرار گرفته و هیچ درمانی نیز برای آن وجود ندارد. از همین روست که نیچه در این زمینه می‌ گوید: در همه ‌ی زمان ‌های طولانیِ تاریخِ آدمی، چیزی وحشتناک‌ تر از احساس تنهایی وجود نداشته است !! البته این نوع از تنهایی هم اگر چنانچه وجود نداشت و ما قادر به ورودِ به دیگری بودیم، مفهوم  فردیّت  انسانی نیز در خود رنگ می‌ باخت اما من فکر میکنم وبراین نظر هستم که هرچند وقت یکبار باید این فیلم را ببینم . که یادم بیندازد کلمات چقدر تاثیر گذارند ، و باید منحصر به فرد باشند . و گرنه به جای رساندنِ محبت ؛ اسیب زننده خواهد بود . یادم بیندازد که احساسات انسان بسیار پیچیده است و به منظور تعامل  ، ماندن و ارتباط برقرار کردن و عشق ورزیدن نیاز است گاهی ترجمه شان کنیم . و بر زبان بیاوریم . گرچه به زبان اوردن و شرح دادنشان ناتوان از کمال است ، اما راه گشاست . گاهی تنها مرهم دل آشوبی ما شنیدن حقیقت از زبان خودمان است . و تلنگری است برای ما . چرا که انسان هنوز آنقدر بر هوشمندی اش واقف نیست که بتواند حقیقت حال آن دیگری و احساس واقعی اش را بفهمد و به درستی ترجمه کند . ممکن است فکر کنیم به زبان آوردن سخت است . اما باید بنویسمشان . تا کلمات متولد شوند و به وقت استیصال معجزه کنند . درست مثل الان که نوشتن ؛ بیشتر از هرچیزی باعث حال بهترم شد . 

* به وقت  4:30 دقیقه صبح

+ از بیخوابی و کلافگی به تحلیل فیلم رسیدم . تا بحث داغ است ، پیشنهاد میکنم فیلم Mr.nobody  را ببینید :)  

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۰۴
holy mind

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
http://online.1abzar.com/user.php?admin=39542&ref=http://http://nemodar.blog.ir/

پشتیبانی

​ ​