همسر داری
من نه روانشناس هستم، نه جامعهشناس و نه کارشناس مسائل تربیتی و خانوادگی. فقط میدانم در آموزشهای عریض و طویل دوران مدرسه و دانشگاه ما، در نظام تربیتی ما، در شیوهی تفکر و زندگی نسل ما، حتما کاستیهایی دربارهی زندگی مشترک و همسرداری هست.
نمیفهمم چرا بسیاری از تحصیلکردگان ما باور ندارند که همسرداری هم نیاز به آموزش دارد. نیاز به مطالعه و کتاب خواندن و کلاسرفتن و فیلم دیدن دارد. نیاز به صرف وقت و انرژی دارد؟ چرا بسیاری از تحصیلکردگان ما، نمیخواهند بپذیرند که بخش عمدهای از موفقیت در زندگی مشترک، نه حاصل قسمت و تقدیر و شانس، که حاصل رفتارهای خود زوجین است.
مدتی است که وقتی با دوستان قدیمی حال و احوال میکنم، جرات نمیکنم حال همسر آنها را بپرسم. راستش آنقدرسردی زندگی مشترک و بدتر از آن جدایی رایج شده است که که میترسم این احوالپرسی، باعث شود چیزی را بشنوم که دوست ندارم.
این که چرا در نسل ما، تا این حد مشکلات زناشویی وجود دارد، مساله خطیر و شایان توجهی است و کاش خود ما دلمان برای خودمان بسوزد و با قبول این که نیاز به مطالعه و افزایش آگاهی داریم، همسرداری بیاموزیم!