من هم یک نانوا هستم
پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ق.ظ
حالت اول :نانوایی نانش خمیر است ؛ایمانش خمیرتر!حالت دوم :نانوایی عقیده دارد :«هرچه در آن نان است،مصلحت نیز همان است،همان.»حالت سوم :نانوایی برای خود قصری ساخت؛اما بینوایی نانش آجر شد!حالت چهارم :بینوایی جویی نان میخواست؛ نانوایی به او گندم داد.خالت پنجم :نانوایی نانش سوخته بود که بدست خلق الله داد ؛ ایمانش هم سوخته بود!حالت ششم :نانوایی چند لقمه نان که فروخت،مصلحت دیدایمانش راهم ......حالت هفتم :بی نوایی گندم کاشت؛ اما نانوایی وقت درو زمینش را کلا برداشت!نانوا، هر کسی میتواند باشد. هر کسی که به طریقی، نان مردم دست او است. هر کسی که سهمی در اقتصاد مملکت دارد و نقشی بازی میکند. نانوا میتواند وزیر باشد، نمایندهی مجلس. یا قاضی باشد و پلیس، یا دزد باشد و راهزن. میتواند کارخانهدار باشد،معلم باشد،مهندس باشد یا اصلن میتوان همین بقال سر کوچه مان باشد نانوا میتواند پدری نانآور باشد، یا آقازادهاش، زن باشد یا مرد. شاید من باشم، شاید شما...!اما کدام حالت باشیم شرط است.کم کار، کم تخصص ، بی اهمیت ،دزد ، بی مسئولیت و یا مسیولیت پذیر، متعهد و ... نانوا میتواند نان آجر کند نانوا میتواند نان به مردم بدهد . + این مطلب را خیلی وقت پیش در یک وبلاگ خواندم و خلاصه ای از آنچه درذهنم مانده بود نوشتم .اما متاسفانه هرچقدر به دنبال ادرس وبلاگ یا نام وبلاگ گشتم پبدا نکردم .
۹۵/۰۵/۰۷