خواهران غریب : دی
سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ
در خوابگاه ما دانشجو معلمی وجود دارد که اهل استان تهران میباشد . دوستان معتقد هستند که بنده باایشان بسیار شباهت داریم [ ازلحاظ شکل ] و خودهم نقاط مشترک و شباهت هایی را پیدا کرده ام از جمله قد ، وزن ، حالت بینی و رنگ پوست اما ایشان موهایش فر هست و من لخت و منپوستم سفید تر ازایشان است : | باوجود تمامی این تفاسیر آنطوری که همه تایید میکنند هم شباهتی نداریم از انجایی که متاسفانه هرچقدر سعی میکنم به این مسئله مثبت نگاه کنم نمیتوانم و حتی چند باری باهم سلام و علیکی داشتیم و بنده یک عکس سلفی باایشان گرفتم . و عکس را به پدرم نشان دادم و درکمال ناباوری ابوی محترم هیچ گونه واکنشی نشان ندادند و چیزی نگفتند اما بنده به پدرم مشکوک میباشم و در مکالمات بنده با پدرم مادر محترم فقط میخندد اصلا با بنده همکاری نمیکند و گرنه بنده دختر و مادر را به درک واصل میکردم الکی که نیست بنده برروی مادرم حساسم + هفته ی بعدی کلاس های ترم تابستانی شروع میشود سه روز اول هفته از 8 صبح تا 4 بعدازظهر کلاس داشتن بسی بیشتر ازبسی حال گیر است ++ ازصبح مشعول خواندن آهنگ بانو جون از معین هستم آن هم فقط برای مادرم و بسیار حس قشنگیست حتما هرروز برای مادرهایتان شعر بخوانید و قربان صدقه شان بروید
۹۵/۰۴/۲۲