پرواز قصه ای بس ابلهانه است
وقتی پرندهای را معتاد میکنند تا فالی از قفس بدر آرد و اهدا نماید فال را به جویندگان خوشبختی تا شاهدانهای به هدیه بگیرد ، پرواز قصه ای بس ابلهانه است از معبر قفس
وقتی پرندهای را معتاد میکنند تا فالی از قفس بدر آرد و اهدا نماید فال را به جویندگان خوشبختی تا شاهدانهای به هدیه بگیرد ، پرواز قصه ای بس ابلهانه است از معبر قفس
از دست دیگران به کناری گریختم ، از دستِ خویشتن به کجا میتوان گریخت؟
+ یاسر قنبرلو
سنگینی عجیبی توی وجودم حس میکنم که من رو یاد خواب میاندازه! اگه یکی بگه 24 سال خواب بودی و توی این 24 سال، حتی یک روز، حتی یک ساعت، حتی یک لحظه هم بیدار نبودی ، باور میکنم . آدمای زیادی توی این خواب اومدن اتفاقات زیادی افتاد . توی خواب از این شاخه به اون شاخه پریدم . توی خواب، غرق لذت رسیدن شدم ، توی خواب سرخورده شدم ، توی خواب بزرگ شدم . 24 سال تمام توی خواب، پاییز دیدم، بهار دیدم نمیدونم قراره تهش به کجا برسه ؟ نمیدونم قراره این خواب تا کجا ادامه پیدا کنه ؟ ولی از یه چیز مطمئنم ، من این روزها بیشتر از همیشه بیتاب بیدار شدنم