خاطر که حزین باشد
دنیا خیلی جای راحتتری می شد اگر آدمها به قول الکترونیکیها دیجیتال یا به قول اهل هنر سیاه و سفید بودند. اما کار وقتی سخت می شود که با نیم سایهها مواجه میشوی ،نه تاریک است نه روشن. آدم بالفطره، البته اگر به فطرت انسانی معتقد باشی، عاشق زیباییست و وقتی این زیباییها با زشتیهایی مخلوط می شود واقعا عذاب آور است. یادم هست بچه که بودم هیچ رقم باورم نمی شد که یک خانم زیبا بدجنس باشد و خدا را شکر توی داستانها و کارتونها همیشه خوبها را از بدها از روی قیافه شان میشد تشخیص داد. از آن زمانی که میفهمی دیگر به قیافه آدم ها نمی شود آنقدرها هم اعتماد کرد، دیگر داری شروع به بزرگ شدن میکنی. وقتی که با دنیای آدمهایی آشنا میشوی که "زرنگ"اند، آدمهایی که "منافع" دارند و حتی گاهی آدم هایی که دیگر در باورشان "دروغگو" دشمن خدا نیست. در این مسیر گاهی خسته میشوی و گاهی حتی به این فکر میکنی که دیگر باید همرنگ جماعت شد. یک جایی در قرآن هست که خیلی برایم گیرا و جذاب است، آنجا که میگوید " و من یکفر بالطاغوت و یومن بالله". توی این چند سالی که از زندگیم گذشته، پای حرف هر کس که نشستهام، به هر نحو و از طریق هر رسانه ای، همه به چیزی "ایمان" دارند. یک حقیقت را بدون استدلال کلامی پذیرفتهاند و آن را باور خود قرار دادهاند و بر اساس آن زندگی میکنند، بازه این حقیقت از امور پیچیدهای مانند توحید تا حرفی به ظاهر ساده مانند "باید از زندگی لذت برد" نوسان دارد و میتوانم به قطعیت خوبی بگویم که هیچ انسانی نیست که بی ایمان زندگی کند و این ایمان آنقدر پیچیده است که گاهی آدم هایی را می بینی که به دروغ میگویند بی ایمانند و به این دروغ تا مغز استخوانشان ایمان دارند.نمیدانم این حرفم را چقدر باور میکنی که "از آدمها دلگیر نمیشوم". مدتهاست که یاد گرفته ام با آنکه "کلکم راع و..." ولیکن نباید و نمیتوان کاسه داغتر از آش شد. وقتی که آدم ها صاحبی دارند انقدر دلسوز که اگر میدانستند میزان حب او را به خود در دم جان میدادند و وقتی ... خلاصه که گاهی دلم میسوزد و گاهی حتی از کاری که آدمها با خود میکنند خسته می شوم ولی از آنجا که خود هنوز "رطبخوردهام"تنها سعی میکنم عبرت بگیرم و بگذرم. گاهی به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس "قند روحم میافتد" و دلم میخواهد پای حرفهای یک آدم شیرین (مثل آقای مجتهدی یا آقای دولابی) بنشینم. دلم میخواهد یکی را پیدا کنم که حرفش شفا باشد، گاهی از دردهایم خسته میشوم. داشتم به این متن پر از "خستگی" نگاه میکردم یاد توصیهای از امام صادق به فرزندانشان افتادم که "إیّاکَ والکَسَلَ والضَّجَرَ ؛ فإنّهما یَمنَعانِکَ مِن حَظِّکَ مِن الدنیا والآخِرَةِ"، دیگر فکر میکنم باید برخاست و به فکر چاره بود.
+ امام صادق علیه السلام فرمودند: