لب خاموش نمودار دل پرسخن است

کامنت ها تایید نمیشود . امانت میماند پیش خودم

پشتیبانی

بایگانی

شاید همان حس ششم است

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ
هر چند وقت یک بار چنین حالتی به من دست میدهد . نمیدانم دقیقا اسمش چیست یابه این حالت چه میگویند اما تقریبا یک ماهی است که هراتفاقی که میخواهد بیفتد ، بسته به اهمیتش قبل ازاینکه اتفاق بیفتد مطلع میشوم . ( خودم هم نفهمیدم چه گفتم ! )در ذهنم یک سری کلید واژه پیدا میشود .مثلا یک هفته پیش یک لحظه قیافه ی یک شخص در نظرم آمد کلماتی که درذهنم تداعی میشد را کنار هم چیدم و به یک نتیجه رسیدم . دو روز بعد همان شخص را دیدم با همان نوع برخورد ، محل و حتی افتادن سویچ از دستش که ازقبل در ذهنم دیده بودم .وهمینطور همان حرفایی که در ذهنم امده بود را زد و رفت .حرفا هایش برایم تکراری بود چون از قبل میدانستم که چه میخواهد بگوید و در ذهنم شنیده بودم امروز هم که برادرم با مادرم مشغول صحبت بود و یک لحظه انگار کسی در گوشم بگوید اسم مجید را شنیدم .ناخودآگاه بدون اینکه بخواهم بپرسم ، گفتم مامان مجید کی بود ؟درصورتی که اصلا اسمی از مجید درگفتگوهای این دو بکار نرفته بود .و برادرم باتعجب نگاهم کرد و گفت : برات تعریف کردم ؟گفتم نه !گفت پس مجید رو چطور فهمیدی ؟ میشناسی ؟گفتم نمیدونم همینطوریگفت : مجید همونیه که کار روانجام داد : | باز تو حدس زدی ؟!!  + هوا بس ناجوانمردانه گرم است  امروز نزدیک بود از گرما بتوقم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۵
holy mind

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
http://online.1abzar.com/user.php?admin=39542&ref=http://http://nemodar.blog.ir/

پشتیبانی

​ ​